تا دلبر من درک ندارد اين زنده ?ي هم، نمک ندارد
ما لذت رنج ها چشيد يم محتاج د?ر چشک ندارد
در?اه تو اي شهنشهءعشق دربان و ?دا و س? ، ندارد
ما کينه ز سينه ها زدوديم اين خانه دي?ر خسک ندارد
اين عاشق پاکباز بي باک پرواي تو اي فلک ، ندارد
يک قرن شده که شهرک ما بيچاره پل و سرک ندارد
دهسال دي?ر ا?ر بماند ( ناتو )، هدف کمک ندارد